AFGHANISTAN WEEKLY JOURNAL جریده هفتگی افغانستان
Thursday, June 20, 2024
Sunday, July 12, 2015
اسلام عصر داعش: بازگشت به عهد موالیگری
نوشته: اسد بودا
بازگشت به عهد موالیگری
------------------
١. صورتبندیهای جدید سیاسی در جهان اسلام اما نشانگر آن است که اسلامیسازی منطقه و توحشِ فرهنگی دو روی یک سکهاند. به موزات قدرتگیری گروههای اسلامگرا دنیای اسلام در تاریکی و توحش بيش تر فرو میرود. خشونتهای داعش یادآور خشونتهای محمد و یاران اوست که در مقابل غیر از هیچ خشونتی دریغ نمیورزیدند. دشمنان سیاسی شان را به طرز بیرحمانهی با شمشیر و خنجر و نیزه پارهپاره میکردند، ما و اموال شان را غارت و زمین و زنان و کوکان شان را تصاحب.
٢. دنیای عرب به صدر اسلام باز میگردد. آرزوی احیای اقتدار اعراب اسلام عهد تاسیس و «نوستالوژی خلافت»، سرخوردگان جهان عرب را دیوانه کرده است. کشتارهای آیینیـنمایشی و سربریدن و سرشکافتن در دشت و صحرا به راه افتادهاند. آن داعشی که با مرمی سر انسانها را میشکافد همان کاری را انجام میدهد که مالک اشتر و علی و طلحه و زبیر و خالد و دیگر سربازان محمد و بنیانگذاران اسلام انجام میدادند. ناسیونالیسم مبتنی بر دولتـملت در جهان عرب ویران شده و کاربردی ندارد. بیش از یک قرن تلاش برای آشتی اسلام و دنیای مدرن و تفسیر عقلانی و سازوار با زندگی امروزی، نیز بیش از آنکه به عقلانیشدن جهان اسلام بیانجامد، بلاهتِ اجتماعی در پی داشته و ما را قرنها از عقل و علم دور کرده است. داعش، که ترکیب عجیب و غریبی ناسیونالیسم عربی و تمامتخواهی اسلامی است، نتیجه و جمع جبری تلاشهای كساني است که کوشش کردند بین اسلام و دنیای جدید پیوند برقرار نمايند. تمامی تلاش معطوف به مدرنسازی ساختاری سیاسی منطقه در چارچوب اسلام، از این امر غفلت کردند که اسلام از اساس آیین ضد شهري است و نوسازی آن فقط به نوساز صورتهای خشونت منجر میگردد. جمهوری اسلامی ایران، طالبان و اکنون داعش صورتهای امروزی شدهی خشونتهای صدر اسلاماند.
٣. تفکیک بین اسلام و مسلمانان و قرآن و تفاسیر نیز خطاست. خطایی این رویکرد روشنتر از هرجایی در مصر و بغداد به عنوان دو مرکز مهم علمی و تاریخی اسلام دیده میشود. تجربهی تاریخی نشان میدهد که پاککردن صورت مسئله و رمانتیزهسازی اسلام عهد تاسیس نه تنها بحران كنوني را حل نمیکند، بلکه موضوع را پیچیدهتر و مردم را گمراهتر میکند. هیچ یک از رفتارهای محمد و علی و خلفای دیگر، با معیارهای زندگی امروزی چون آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی همخوانی ندارد. با این حال تلاش برای احیا و استقرار اسلام عهد تاسیس برای یک عرب سرخورده که با زوال قدرت اسلام اقتدارش را از دست میدهد، قابل درک است. اسلام برای عربها قدرت، دارایی، منزلت و حیثیت آورد و زمینهی سلطهي دینی و قانونی آنها را بر جان و مال غیر عربها فراهم ساخت. گره کور و غیر قابل توضیح اسلامگرایی معاصر، قلمرو موالیان، بهویژه جهان فارسیـ خراسانی است که جز بدی و بدبختی و درونیسازی تحقیر سهم دیگری از اسلام نداشتهاند. لشکریان اسلام هر ستم ممكني را بر حوزه ي تمدني خراسان روا داشتند، از کشتهها پشتهها ساختند و زنان و کودکان و نوجوانان شان را به اسارت بردند.
٤. عمق فاجعه اینجاست که موالیان و تحقيرشدگان، اسلامگراتر از اعراباند. آن هم در صورتي که در سالهای اخیر به لطف ایدههای روشنگرانه، این امکان وجود داشت که موالیزادگان شر این آیین موالیساز برای ابد از خود دور نموده و بر این کودکی و صغارت تاریخی پایان دهند. اما هم شاخهی شیعی و هم شاخهی سنی آن دار و ندار این مردم را در پای اسلام ریختند و قربانی کردند. ایرانیها به رغم ملیونها کشته و زخمی در جنگ ایران و عراق نه تنها از اعراب کینه به دل نگرفتند و در بطلان مذهب و بیهودگی اشکریختن برای حسین شک نکردند، بلکه مذهبیتر شدند، آنقدر مذهبی که تمام تاریخ معنویت را در فاطمه و حسین و تقی و نقی و امام غایب خلاصه کردند. هزارههای شیعه نیز به جای پلاسترکردن دیوارهای خاکی و خریدن کاغذ و قلم برای فرزندان شان، اندوختههای حقیر و اندک شان را مصرف کربلا و عاشوار نمودند. شاخهی سنی موالیان نیز تمام قد در خدمت توحش اسلامی قرار در آمدند، برای استقرار آیین که نسلاندندر نسل آنها موالی میخواهند، شهرها را ویران و انسانها را سلاخی کردند.
٥. شیعهگروی ایرانی و جهادگرایی افغانی اکنون بهبزرگترین چالهي سقوط بدل شده است. در هردو، ترس و خلاء و ویرانی میدرخشد. خطر سقوط منطقه در کام افراطیها و اسلامگراهای عرب دور از انتظار نیست. اسلامگراهای عرب کنیزسازی و بردهگیری و باج و خراج و کشتار را از مخالفان داخلی، ایزدیها و همچنین کردها شروع کردهاند. چنین چیزی برای یک جنگجوی عرب نه تنها غیر اخلاقی نیست، بلکه حماسی نیز هست و او را به عهد طلایی زورگویی اعراب در عصر محمد پیوند میزند اما درست همانند آغاز گسترش اسلام به قلمرو خراسان و جغرافیایی یک مشت سربازان اجیر پروژهی موالیسازی را اجرا کردهاند. این سربازان اجیر میتواند سپاه پاسدران، مجاهد، طالب و داعشهای جهان ترکیـ فارسی/ خراسانی باشند. سربازان اجیر و عربپروردگان امروز غیر عرب، همان خیانتی را در برابر مردم و منطقه مرتکب میشوند که افشین فارسی و عبداللهبن طاهر و ابومسلم خراسانی مرتکب شدند. کم نیستند سربازان اجیری که برای موالیسازی هر خشونتی را مرتکب میشوند. سپاه پاسداران خادم امروزيِ بني عباس اند و همان نقشی را در فرهنگ شیعیـعربی بازی میکنند که ابو مسلم به دفاع از خاندان علي و کاظم و تقی و رضا انجام داد. شاخهی سنی هم کاری را میکنند افشین و عبداللهطاهر برای خلفای بغداد انجام میدادند. در کنار این شاخههای نظامی میتوان از سربازان فرهنگی نام برد که با تفسیرهای کاذب و صلحآمیز عقلگرا از اسلام، در مقبولیت اجتماعی عهد تاسیس و توجیه فرهنگ تحقیر و توهم، هر عقل و نقل و وهمی را به هم بافتند و تافتند. عربها بعد از موالیسازی مردم نه بر افشین و ابن طاهر رحم کردند و نه بر ابومسلم. همه را کشتند. صورتبندی منازعات به طرز عجیب شبیه صدر اسلام شده است و در این میان افراد بسیاری از طریق نظامیگری و فکری فرهنگ موالیگری را بر مردم تحمیل و در میان جوانان ترویج میکنند. نتیجه اما روشن است: نوشدن و جانگرفتن توحشی که در کانون دین اسلام قرار دارد.
------------------
١. صورتبندیهای جدید سیاسی در جهان اسلام اما نشانگر آن است که اسلامیسازی منطقه و توحشِ فرهنگی دو روی یک سکهاند. به موزات قدرتگیری گروههای اسلامگرا دنیای اسلام در تاریکی و توحش بيش تر فرو میرود. خشونتهای داعش یادآور خشونتهای محمد و یاران اوست که در مقابل غیر از هیچ خشونتی دریغ نمیورزیدند. دشمنان سیاسی شان را به طرز بیرحمانهی با شمشیر و خنجر و نیزه پارهپاره میکردند، ما و اموال شان را غارت و زمین و زنان و کوکان شان را تصاحب.
٢. دنیای عرب به صدر اسلام باز میگردد. آرزوی احیای اقتدار اعراب اسلام عهد تاسیس و «نوستالوژی خلافت»، سرخوردگان جهان عرب را دیوانه کرده است. کشتارهای آیینیـنمایشی و سربریدن و سرشکافتن در دشت و صحرا به راه افتادهاند. آن داعشی که با مرمی سر انسانها را میشکافد همان کاری را انجام میدهد که مالک اشتر و علی و طلحه و زبیر و خالد و دیگر سربازان محمد و بنیانگذاران اسلام انجام میدادند. ناسیونالیسم مبتنی بر دولتـملت در جهان عرب ویران شده و کاربردی ندارد. بیش از یک قرن تلاش برای آشتی اسلام و دنیای مدرن و تفسیر عقلانی و سازوار با زندگی امروزی، نیز بیش از آنکه به عقلانیشدن جهان اسلام بیانجامد، بلاهتِ اجتماعی در پی داشته و ما را قرنها از عقل و علم دور کرده است. داعش، که ترکیب عجیب و غریبی ناسیونالیسم عربی و تمامتخواهی اسلامی است، نتیجه و جمع جبری تلاشهای كساني است که کوشش کردند بین اسلام و دنیای جدید پیوند برقرار نمايند. تمامی تلاش معطوف به مدرنسازی ساختاری سیاسی منطقه در چارچوب اسلام، از این امر غفلت کردند که اسلام از اساس آیین ضد شهري است و نوسازی آن فقط به نوساز صورتهای خشونت منجر میگردد. جمهوری اسلامی ایران، طالبان و اکنون داعش صورتهای امروزی شدهی خشونتهای صدر اسلاماند.
٣. تفکیک بین اسلام و مسلمانان و قرآن و تفاسیر نیز خطاست. خطایی این رویکرد روشنتر از هرجایی در مصر و بغداد به عنوان دو مرکز مهم علمی و تاریخی اسلام دیده میشود. تجربهی تاریخی نشان میدهد که پاککردن صورت مسئله و رمانتیزهسازی اسلام عهد تاسیس نه تنها بحران كنوني را حل نمیکند، بلکه موضوع را پیچیدهتر و مردم را گمراهتر میکند. هیچ یک از رفتارهای محمد و علی و خلفای دیگر، با معیارهای زندگی امروزی چون آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی همخوانی ندارد. با این حال تلاش برای احیا و استقرار اسلام عهد تاسیس برای یک عرب سرخورده که با زوال قدرت اسلام اقتدارش را از دست میدهد، قابل درک است. اسلام برای عربها قدرت، دارایی، منزلت و حیثیت آورد و زمینهی سلطهي دینی و قانونی آنها را بر جان و مال غیر عربها فراهم ساخت. گره کور و غیر قابل توضیح اسلامگرایی معاصر، قلمرو موالیان، بهویژه جهان فارسیـ خراسانی است که جز بدی و بدبختی و درونیسازی تحقیر سهم دیگری از اسلام نداشتهاند. لشکریان اسلام هر ستم ممكني را بر حوزه ي تمدني خراسان روا داشتند، از کشتهها پشتهها ساختند و زنان و کودکان و نوجوانان شان را به اسارت بردند.
٤. عمق فاجعه اینجاست که موالیان و تحقيرشدگان، اسلامگراتر از اعراباند. آن هم در صورتي که در سالهای اخیر به لطف ایدههای روشنگرانه، این امکان وجود داشت که موالیزادگان شر این آیین موالیساز برای ابد از خود دور نموده و بر این کودکی و صغارت تاریخی پایان دهند. اما هم شاخهی شیعی و هم شاخهی سنی آن دار و ندار این مردم را در پای اسلام ریختند و قربانی کردند. ایرانیها به رغم ملیونها کشته و زخمی در جنگ ایران و عراق نه تنها از اعراب کینه به دل نگرفتند و در بطلان مذهب و بیهودگی اشکریختن برای حسین شک نکردند، بلکه مذهبیتر شدند، آنقدر مذهبی که تمام تاریخ معنویت را در فاطمه و حسین و تقی و نقی و امام غایب خلاصه کردند. هزارههای شیعه نیز به جای پلاسترکردن دیوارهای خاکی و خریدن کاغذ و قلم برای فرزندان شان، اندوختههای حقیر و اندک شان را مصرف کربلا و عاشوار نمودند. شاخهی سنی موالیان نیز تمام قد در خدمت توحش اسلامی قرار در آمدند، برای استقرار آیین که نسلاندندر نسل آنها موالی میخواهند، شهرها را ویران و انسانها را سلاخی کردند.
٥. شیعهگروی ایرانی و جهادگرایی افغانی اکنون بهبزرگترین چالهي سقوط بدل شده است. در هردو، ترس و خلاء و ویرانی میدرخشد. خطر سقوط منطقه در کام افراطیها و اسلامگراهای عرب دور از انتظار نیست. اسلامگراهای عرب کنیزسازی و بردهگیری و باج و خراج و کشتار را از مخالفان داخلی، ایزدیها و همچنین کردها شروع کردهاند. چنین چیزی برای یک جنگجوی عرب نه تنها غیر اخلاقی نیست، بلکه حماسی نیز هست و او را به عهد طلایی زورگویی اعراب در عصر محمد پیوند میزند اما درست همانند آغاز گسترش اسلام به قلمرو خراسان و جغرافیایی یک مشت سربازان اجیر پروژهی موالیسازی را اجرا کردهاند. این سربازان اجیر میتواند سپاه پاسدران، مجاهد، طالب و داعشهای جهان ترکیـ فارسی/ خراسانی باشند. سربازان اجیر و عربپروردگان امروز غیر عرب، همان خیانتی را در برابر مردم و منطقه مرتکب میشوند که افشین فارسی و عبداللهبن طاهر و ابومسلم خراسانی مرتکب شدند. کم نیستند سربازان اجیری که برای موالیسازی هر خشونتی را مرتکب میشوند. سپاه پاسداران خادم امروزيِ بني عباس اند و همان نقشی را در فرهنگ شیعیـعربی بازی میکنند که ابو مسلم به دفاع از خاندان علي و کاظم و تقی و رضا انجام داد. شاخهی سنی هم کاری را میکنند افشین و عبداللهطاهر برای خلفای بغداد انجام میدادند. در کنار این شاخههای نظامی میتوان از سربازان فرهنگی نام برد که با تفسیرهای کاذب و صلحآمیز عقلگرا از اسلام، در مقبولیت اجتماعی عهد تاسیس و توجیه فرهنگ تحقیر و توهم، هر عقل و نقل و وهمی را به هم بافتند و تافتند. عربها بعد از موالیسازی مردم نه بر افشین و ابن طاهر رحم کردند و نه بر ابومسلم. همه را کشتند. صورتبندی منازعات به طرز عجیب شبیه صدر اسلام شده است و در این میان افراد بسیاری از طریق نظامیگری و فکری فرهنگ موالیگری را بر مردم تحمیل و در میان جوانان ترویج میکنند. نتیجه اما روشن است: نوشدن و جانگرفتن توحشی که در کانون دین اسلام قرار دارد.
Sunday, March 1, 2015
Afghans in Australia 2011
Dr. Noor Ahmad Khalidi
Based on the results of the latest population census, there were 34,783 persons of Afghan ancestry in Australia in August 2011. This number includes 5,307 Afghans of Hazara ancestry (Hazara Afghans).
Afghans are defined as all those who indicated their ancestry as “Afghan” in the first and second ancestry questions (ANC1P and ANC2P) plus those who indicated their first ancestry as “Hazara” but did not mention other than Afghan” in the second ancestry question.
The Afghan community in Australia grew 26% per year from 1986 to 1996, 29% per year from 1996 to 2006 and 31% per year from 2006 to 2011, averaging an annual growth rate of 9.8% during the last 25 years. This is one of the fastest community growth evidenced in Australia . For comparison purposes it should be noted that the Australian total population is growing at a rate of 1.4% per year.
A major contributor to the latest accelerated growth of Afghans in Australia is the arrival of the Hazara Afghans now numbering 5,307. Hazara Afghans constitute over 90% of the total Hazara population in Australia , over 15% of all Afghans in Australia . Around 52% of Hazara Afghans arrived in Australia since 2001.
Since the 2006 Census, New South Wales (NSW) was overtaken by Victoria as the state where the majority of Afghans live. In Victoria 12.5 thousand Afghans live followed by NSW with 11.9 thousand, South Australia with 3.9 thousand, Western Australia with 3.7 thousand, Queensland with 2.1 thousand. Less than 500 Afghans live in the Australian Capital Territory (Table 1).
Table 1: Afghan Australians by States & Territories, 2011 Census
States and Territories
|
All Afghans
|
Hazara Afghan
|
Total Hazara
|
11940
|
2035
|
2185
| |
12450
|
1761
|
1976
| |
2181
|
378
|
413
| |
3872
|
650
|
754
| |
3712
|
446
|
490
| |
67
|
-
|
0
| |
70
|
1
|
7
| |
491
|
44
|
44
| |
Other Territories
|
0
|
0
|
0
|
34783
|
5307
|
5869
|
Of the total Afghans who live in Australia , 68.7% were born in Afghanistan and 18.2% were born in Australia . A higher proportion of the Hazara Afghans (76.5%) were born in Afghanistan compared to the all Afghans average (Table 2).
Table 2: Afghan Australians by Birth Place, 2011 Census
Birth Place
|
All Afghans
|
Hazara Afghans
|
68.7%
|
76.5%
| |
18.2%
|
12.9%
| |
5.1%
|
6.2%
| |
2.4%
|
1.8%
| |
Other
|
3.5%
|
0.7%
|
Not stated
|
2.2%
|
1.9%
|
Total
|
100.0%
|
100.0%
|
With a sex ratio of 122, the Afghan community is male dominated (55%) compared to total Australian population (49%). The sex imbalance is more pronounced among the Hazara Afghans where 62% are men (Table 3).
Table 3: Sex Composition of Afghan Australians, 2011 Census
Sex Composition
|
Hazara Afghans
|
All Afghans
| |
Male
|
62%
|
55%
|
49%
|
Female
|
38%
|
45%
|
51%
|
Sex Ratio
|
163%
|
122%
|
98.9
|
With a median age of 24.2 years, the Afghan community in Australia is much younger than the Australian total population (median age 37 years). With a median age of 22.4 years, the Hazara Afghans are even younger male dominated community than all Afghans (Table 4).
Table 4: Age Composition of Afghan Australians, 2011 Census
Age Groups
|
All Afghans
|
Hazara Afghans
|
Under 5 years
|
9.4%
|
12.2%
|
5 to 14 years
|
16.4%
|
16.5%
|
15 to 24
|
25.3%
|
28.0%
|
25 to 34
|
18.9%
|
21.9%
|
35 to 44
|
13.1%
|
13.8%
|
45 to 54
|
9.2%
|
5.4%
|
55 to 64
|
4.8%
|
1.5%
|
65 to 74
|
1.9%
|
0.6%
|
75+
|
0.9%
|
0.1%
|
Total
|
100.0%
|
100.0%
|
Median Age (years)
|
24.3
|
22.4
|
An absolute majority (81.3%) of Afghan Australians speak Dari language at home which includes also Hazaragi and Farsi.
Table 5: Afghan Australians by languages
spoken at home, 2011 Census
spoken at home, 2011 Census
Languages
|
All Afghans
|
Dari (all dialects)
|
81.3%
|
- Dari
|
49.3%
|
- Hazaraghi
|
19.9%
|
- Farsi
|
12.1%
|
Pashto
|
9.3%
|
English
|
4.1%
|
Other
|
5.2%
|
Total
|
100.0%
|
On average, Afghan Australians earn much less than an average Australian person. The median weekly personal income of an Afghan Australian is $303.4 compared with $577 for an Australian person. Hazara Afghans earn even less (Table 6).
Table 6: Afghan Australians by average personal weekly income, 2011 Census
Personal Weekly Income
|
All Afghans
|
Hazara Afghans
|
Nil or negative income
|
11.2%
|
12.9%
|
$1-$299 ($10,400-$15,599)
|
22.7%
|
25.4%
|
$300-$599 ($20,800-$31,199)
|
14.3%
|
9.9%
|
$600-$999 ($41,600-$51,999)
|
10.0%
|
10.1%
|
$1,000-$1,499 ($65,000-$77,999)
|
3.8%
|
3.0%
|
$1,500 or more ($104,000 or more)
|
2.1%
|
1.4%
|
Not stated
|
4.0%
|
3.6%
|
Not applicable
|
25.8%
|
28.6%
|
Total
|
100.0%
|
100.0%
|
Median Weekly Income (in Australian Dollars)
|
$303.4
|
$281.7
|
About 27% of Afghan Australians do not speak English well or not at all speak English. With almost 38%, Hazara Afghans score even worse on this indicator.
Table 7: Afghan Australians by Proficiency in English, 2011 Census
Proficiency in English
|
All Afghans
|
Hazara Afghans
|
Speaks English only
|
4.7%
|
0.7%
|
Speaks other language and speaks English: Very well
|
38.3%
|
26.2%
|
Speaks other language and speaks English: Well
|
28.0%
|
32.6%
|
Speaks other language and speaks English: Not well
|
18.5%
|
24.6%
|
Speaks other language and speaks English: Not at all
|
8.6%
|
13.3%
|
Not stated - both language (LANP) and proficiency (ENGP) not stated
|
0.4%
|
0.3%
|
Not stated - language (LANP) stated, proficiency (ENGP) not stated
|
1.6%
|
2.3%
|
Total
|
100.0%
|
100.0%
|
Source of Data:
Tables generated by the author using ABS TableBuilder, © Commonwealth of Australia, 2012
Subscribe to:
Posts (Atom)