نوشته: اسد بودا
بازگشت به عهد موالیگری
------------------
١. صورتبندیهای جدید سیاسی در جهان اسلام اما نشانگر آن است که اسلامیسازی منطقه و توحشِ فرهنگی دو روی یک سکهاند. به موزات قدرتگیری گروههای اسلامگرا دنیای اسلام در تاریکی و توحش بيش تر فرو میرود. خشونتهای داعش یادآور خشونتهای محمد و یاران اوست که در مقابل غیر از هیچ خشونتی دریغ نمیورزیدند. دشمنان سیاسی شان را به طرز بیرحمانهی با شمشیر و خنجر و نیزه پارهپاره میکردند، ما و اموال شان را غارت و زمین و زنان و کوکان شان را تصاحب.
٢. دنیای عرب به صدر اسلام باز میگردد. آرزوی احیای اقتدار اعراب اسلام عهد تاسیس و «نوستالوژی خلافت»، سرخوردگان جهان عرب را دیوانه کرده است. کشتارهای آیینیـنمایشی و سربریدن و سرشکافتن در دشت و صحرا به راه افتادهاند. آن داعشی که با مرمی سر انسانها را میشکافد همان کاری را انجام میدهد که مالک اشتر و علی و طلحه و زبیر و خالد و دیگر سربازان محمد و بنیانگذاران اسلام انجام میدادند. ناسیونالیسم مبتنی بر دولتـملت در جهان عرب ویران شده و کاربردی ندارد. بیش از یک قرن تلاش برای آشتی اسلام و دنیای مدرن و تفسیر عقلانی و سازوار با زندگی امروزی، نیز بیش از آنکه به عقلانیشدن جهان اسلام بیانجامد، بلاهتِ اجتماعی در پی داشته و ما را قرنها از عقل و علم دور کرده است. داعش، که ترکیب عجیب و غریبی ناسیونالیسم عربی و تمامتخواهی اسلامی است، نتیجه و جمع جبری تلاشهای كساني است که کوشش کردند بین اسلام و دنیای جدید پیوند برقرار نمايند. تمامی تلاش معطوف به مدرنسازی ساختاری سیاسی منطقه در چارچوب اسلام، از این امر غفلت کردند که اسلام از اساس آیین ضد شهري است و نوسازی آن فقط به نوساز صورتهای خشونت منجر میگردد. جمهوری اسلامی ایران، طالبان و اکنون داعش صورتهای امروزی شدهی خشونتهای صدر اسلاماند.
٣. تفکیک بین اسلام و مسلمانان و قرآن و تفاسیر نیز خطاست. خطایی این رویکرد روشنتر از هرجایی در مصر و بغداد به عنوان دو مرکز مهم علمی و تاریخی اسلام دیده میشود. تجربهی تاریخی نشان میدهد که پاککردن صورت مسئله و رمانتیزهسازی اسلام عهد تاسیس نه تنها بحران كنوني را حل نمیکند، بلکه موضوع را پیچیدهتر و مردم را گمراهتر میکند. هیچ یک از رفتارهای محمد و علی و خلفای دیگر، با معیارهای زندگی امروزی چون آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی همخوانی ندارد. با این حال تلاش برای احیا و استقرار اسلام عهد تاسیس برای یک عرب سرخورده که با زوال قدرت اسلام اقتدارش را از دست میدهد، قابل درک است. اسلام برای عربها قدرت، دارایی، منزلت و حیثیت آورد و زمینهی سلطهي دینی و قانونی آنها را بر جان و مال غیر عربها فراهم ساخت. گره کور و غیر قابل توضیح اسلامگرایی معاصر، قلمرو موالیان، بهویژه جهان فارسیـ خراسانی است که جز بدی و بدبختی و درونیسازی تحقیر سهم دیگری از اسلام نداشتهاند. لشکریان اسلام هر ستم ممكني را بر حوزه ي تمدني خراسان روا داشتند، از کشتهها پشتهها ساختند و زنان و کودکان و نوجوانان شان را به اسارت بردند.
٤. عمق فاجعه اینجاست که موالیان و تحقيرشدگان، اسلامگراتر از اعراباند. آن هم در صورتي که در سالهای اخیر به لطف ایدههای روشنگرانه، این امکان وجود داشت که موالیزادگان شر این آیین موالیساز برای ابد از خود دور نموده و بر این کودکی و صغارت تاریخی پایان دهند. اما هم شاخهی شیعی و هم شاخهی سنی آن دار و ندار این مردم را در پای اسلام ریختند و قربانی کردند. ایرانیها به رغم ملیونها کشته و زخمی در جنگ ایران و عراق نه تنها از اعراب کینه به دل نگرفتند و در بطلان مذهب و بیهودگی اشکریختن برای حسین شک نکردند، بلکه مذهبیتر شدند، آنقدر مذهبی که تمام تاریخ معنویت را در فاطمه و حسین و تقی و نقی و امام غایب خلاصه کردند. هزارههای شیعه نیز به جای پلاسترکردن دیوارهای خاکی و خریدن کاغذ و قلم برای فرزندان شان، اندوختههای حقیر و اندک شان را مصرف کربلا و عاشوار نمودند. شاخهی سنی موالیان نیز تمام قد در خدمت توحش اسلامی قرار در آمدند، برای استقرار آیین که نسلاندندر نسل آنها موالی میخواهند، شهرها را ویران و انسانها را سلاخی کردند.
٥. شیعهگروی ایرانی و جهادگرایی افغانی اکنون بهبزرگترین چالهي سقوط بدل شده است. در هردو، ترس و خلاء و ویرانی میدرخشد. خطر سقوط منطقه در کام افراطیها و اسلامگراهای عرب دور از انتظار نیست. اسلامگراهای عرب کنیزسازی و بردهگیری و باج و خراج و کشتار را از مخالفان داخلی، ایزدیها و همچنین کردها شروع کردهاند. چنین چیزی برای یک جنگجوی عرب نه تنها غیر اخلاقی نیست، بلکه حماسی نیز هست و او را به عهد طلایی زورگویی اعراب در عصر محمد پیوند میزند اما درست همانند آغاز گسترش اسلام به قلمرو خراسان و جغرافیایی یک مشت سربازان اجیر پروژهی موالیسازی را اجرا کردهاند. این سربازان اجیر میتواند سپاه پاسدران، مجاهد، طالب و داعشهای جهان ترکیـ فارسی/ خراسانی باشند. سربازان اجیر و عربپروردگان امروز غیر عرب، همان خیانتی را در برابر مردم و منطقه مرتکب میشوند که افشین فارسی و عبداللهبن طاهر و ابومسلم خراسانی مرتکب شدند. کم نیستند سربازان اجیری که برای موالیسازی هر خشونتی را مرتکب میشوند. سپاه پاسداران خادم امروزيِ بني عباس اند و همان نقشی را در فرهنگ شیعیـعربی بازی میکنند که ابو مسلم به دفاع از خاندان علي و کاظم و تقی و رضا انجام داد. شاخهی سنی هم کاری را میکنند افشین و عبداللهطاهر برای خلفای بغداد انجام میدادند. در کنار این شاخههای نظامی میتوان از سربازان فرهنگی نام برد که با تفسیرهای کاذب و صلحآمیز عقلگرا از اسلام، در مقبولیت اجتماعی عهد تاسیس و توجیه فرهنگ تحقیر و توهم، هر عقل و نقل و وهمی را به هم بافتند و تافتند. عربها بعد از موالیسازی مردم نه بر افشین و ابن طاهر رحم کردند و نه بر ابومسلم. همه را کشتند. صورتبندی منازعات به طرز عجیب شبیه صدر اسلام شده است و در این میان افراد بسیاری از طریق نظامیگری و فکری فرهنگ موالیگری را بر مردم تحمیل و در میان جوانان ترویج میکنند. نتیجه اما روشن است: نوشدن و جانگرفتن توحشی که در کانون دین اسلام قرار دارد.
------------------
١. صورتبندیهای جدید سیاسی در جهان اسلام اما نشانگر آن است که اسلامیسازی منطقه و توحشِ فرهنگی دو روی یک سکهاند. به موزات قدرتگیری گروههای اسلامگرا دنیای اسلام در تاریکی و توحش بيش تر فرو میرود. خشونتهای داعش یادآور خشونتهای محمد و یاران اوست که در مقابل غیر از هیچ خشونتی دریغ نمیورزیدند. دشمنان سیاسی شان را به طرز بیرحمانهی با شمشیر و خنجر و نیزه پارهپاره میکردند، ما و اموال شان را غارت و زمین و زنان و کوکان شان را تصاحب.
٢. دنیای عرب به صدر اسلام باز میگردد. آرزوی احیای اقتدار اعراب اسلام عهد تاسیس و «نوستالوژی خلافت»، سرخوردگان جهان عرب را دیوانه کرده است. کشتارهای آیینیـنمایشی و سربریدن و سرشکافتن در دشت و صحرا به راه افتادهاند. آن داعشی که با مرمی سر انسانها را میشکافد همان کاری را انجام میدهد که مالک اشتر و علی و طلحه و زبیر و خالد و دیگر سربازان محمد و بنیانگذاران اسلام انجام میدادند. ناسیونالیسم مبتنی بر دولتـملت در جهان عرب ویران شده و کاربردی ندارد. بیش از یک قرن تلاش برای آشتی اسلام و دنیای مدرن و تفسیر عقلانی و سازوار با زندگی امروزی، نیز بیش از آنکه به عقلانیشدن جهان اسلام بیانجامد، بلاهتِ اجتماعی در پی داشته و ما را قرنها از عقل و علم دور کرده است. داعش، که ترکیب عجیب و غریبی ناسیونالیسم عربی و تمامتخواهی اسلامی است، نتیجه و جمع جبری تلاشهای كساني است که کوشش کردند بین اسلام و دنیای جدید پیوند برقرار نمايند. تمامی تلاش معطوف به مدرنسازی ساختاری سیاسی منطقه در چارچوب اسلام، از این امر غفلت کردند که اسلام از اساس آیین ضد شهري است و نوسازی آن فقط به نوساز صورتهای خشونت منجر میگردد. جمهوری اسلامی ایران، طالبان و اکنون داعش صورتهای امروزی شدهی خشونتهای صدر اسلاماند.
٣. تفکیک بین اسلام و مسلمانان و قرآن و تفاسیر نیز خطاست. خطایی این رویکرد روشنتر از هرجایی در مصر و بغداد به عنوان دو مرکز مهم علمی و تاریخی اسلام دیده میشود. تجربهی تاریخی نشان میدهد که پاککردن صورت مسئله و رمانتیزهسازی اسلام عهد تاسیس نه تنها بحران كنوني را حل نمیکند، بلکه موضوع را پیچیدهتر و مردم را گمراهتر میکند. هیچ یک از رفتارهای محمد و علی و خلفای دیگر، با معیارهای زندگی امروزی چون آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی همخوانی ندارد. با این حال تلاش برای احیا و استقرار اسلام عهد تاسیس برای یک عرب سرخورده که با زوال قدرت اسلام اقتدارش را از دست میدهد، قابل درک است. اسلام برای عربها قدرت، دارایی، منزلت و حیثیت آورد و زمینهی سلطهي دینی و قانونی آنها را بر جان و مال غیر عربها فراهم ساخت. گره کور و غیر قابل توضیح اسلامگرایی معاصر، قلمرو موالیان، بهویژه جهان فارسیـ خراسانی است که جز بدی و بدبختی و درونیسازی تحقیر سهم دیگری از اسلام نداشتهاند. لشکریان اسلام هر ستم ممكني را بر حوزه ي تمدني خراسان روا داشتند، از کشتهها پشتهها ساختند و زنان و کودکان و نوجوانان شان را به اسارت بردند.
٤. عمق فاجعه اینجاست که موالیان و تحقيرشدگان، اسلامگراتر از اعراباند. آن هم در صورتي که در سالهای اخیر به لطف ایدههای روشنگرانه، این امکان وجود داشت که موالیزادگان شر این آیین موالیساز برای ابد از خود دور نموده و بر این کودکی و صغارت تاریخی پایان دهند. اما هم شاخهی شیعی و هم شاخهی سنی آن دار و ندار این مردم را در پای اسلام ریختند و قربانی کردند. ایرانیها به رغم ملیونها کشته و زخمی در جنگ ایران و عراق نه تنها از اعراب کینه به دل نگرفتند و در بطلان مذهب و بیهودگی اشکریختن برای حسین شک نکردند، بلکه مذهبیتر شدند، آنقدر مذهبی که تمام تاریخ معنویت را در فاطمه و حسین و تقی و نقی و امام غایب خلاصه کردند. هزارههای شیعه نیز به جای پلاسترکردن دیوارهای خاکی و خریدن کاغذ و قلم برای فرزندان شان، اندوختههای حقیر و اندک شان را مصرف کربلا و عاشوار نمودند. شاخهی سنی موالیان نیز تمام قد در خدمت توحش اسلامی قرار در آمدند، برای استقرار آیین که نسلاندندر نسل آنها موالی میخواهند، شهرها را ویران و انسانها را سلاخی کردند.
٥. شیعهگروی ایرانی و جهادگرایی افغانی اکنون بهبزرگترین چالهي سقوط بدل شده است. در هردو، ترس و خلاء و ویرانی میدرخشد. خطر سقوط منطقه در کام افراطیها و اسلامگراهای عرب دور از انتظار نیست. اسلامگراهای عرب کنیزسازی و بردهگیری و باج و خراج و کشتار را از مخالفان داخلی، ایزدیها و همچنین کردها شروع کردهاند. چنین چیزی برای یک جنگجوی عرب نه تنها غیر اخلاقی نیست، بلکه حماسی نیز هست و او را به عهد طلایی زورگویی اعراب در عصر محمد پیوند میزند اما درست همانند آغاز گسترش اسلام به قلمرو خراسان و جغرافیایی یک مشت سربازان اجیر پروژهی موالیسازی را اجرا کردهاند. این سربازان اجیر میتواند سپاه پاسدران، مجاهد، طالب و داعشهای جهان ترکیـ فارسی/ خراسانی باشند. سربازان اجیر و عربپروردگان امروز غیر عرب، همان خیانتی را در برابر مردم و منطقه مرتکب میشوند که افشین فارسی و عبداللهبن طاهر و ابومسلم خراسانی مرتکب شدند. کم نیستند سربازان اجیری که برای موالیسازی هر خشونتی را مرتکب میشوند. سپاه پاسداران خادم امروزيِ بني عباس اند و همان نقشی را در فرهنگ شیعیـعربی بازی میکنند که ابو مسلم به دفاع از خاندان علي و کاظم و تقی و رضا انجام داد. شاخهی سنی هم کاری را میکنند افشین و عبداللهطاهر برای خلفای بغداد انجام میدادند. در کنار این شاخههای نظامی میتوان از سربازان فرهنگی نام برد که با تفسیرهای کاذب و صلحآمیز عقلگرا از اسلام، در مقبولیت اجتماعی عهد تاسیس و توجیه فرهنگ تحقیر و توهم، هر عقل و نقل و وهمی را به هم بافتند و تافتند. عربها بعد از موالیسازی مردم نه بر افشین و ابن طاهر رحم کردند و نه بر ابومسلم. همه را کشتند. صورتبندی منازعات به طرز عجیب شبیه صدر اسلام شده است و در این میان افراد بسیاری از طریق نظامیگری و فکری فرهنگ موالیگری را بر مردم تحمیل و در میان جوانان ترویج میکنند. نتیجه اما روشن است: نوشدن و جانگرفتن توحشی که در کانون دین اسلام قرار دارد.
آگاهی: نظریات مطرح شده در مقالات از آن نویسنده گان مقالات بوده و اداره ی جریده هیچ مسىولیتی را به عهده ندارد.
ReplyDelete