Thursday, April 23, 2009

وطن غمگسار



آتش گرفت خرمن و باغ و بهار ما
برباد رفت راحت و صبر و قرار ما

عمریست راه کوچهٔ غربت گرفته ایم
از بس که پامال جفا شد دیار ما

شادی برفت خنده بخشکید و جا گذاشت
ارمان و حسرتش بدل داغدار ما

از بیم ناکسان سیه دل چه سالهاست
آسودگی ندید وطن غمگسار ما

از خوف جغدان سیه پوش شب نورد
هرگز نخفت دیدهٔ شب زنده دار ما

ای بخت کوردیده گشا بین که عاقبت
خورشید سر زند چمن و کهسار ما




نوراحمد خالدی
سدنی ۲۴ اپریل ۲۰۰۹

No comments:

Post a Comment