بکار گرفتن دری بجای فارسی در افغانستان
دراین امر جای شکی نیست که از لحاظ ریشه زبان دری و فارسی یک زبان اند. اما پذیرفتن اسم دری در افغانستان به عوض فارسی در قانون اساسی سال ۱۳۴۳، بر علاوهٔ ملحوظات سیاسی، بر مبنای نیاز های واقعی نیز استوار است. تجربهٔ هزاران افغانی که بحیث مهاجر امروز در کشورهای مختلف جهان پراگنده اند نشان میدهد که کار منطقی و درستی نیز بوده است. بنده برای ده سال در کشور آسترالیا در کنار کارهای اداری به حیث رییس کمسیون زبان دری برای دولت آسترالیا کار کردم. وظیفهٔ کمسیون این بود تا اصول ارزیابی دانستن زبانهای دری و انگلیسی را برای کسانیکه میخواهند مترجم زبان دری شوند تهیه و تعیین نموده و نتایج امتحانات تقریری و تحریری داوطلبان را ارزیابی نماید. قبل از ایجاد کمسیون دری، کمسیون زبان فارسی وجود داشت که ایرانیهای مهاجر عضو آن بودند و حتی رییس و بعضی اعضا کمسیون فارسی از دوستان من بودند. اما به تصدیق خود ایرانیهای کمسیون فارسی تفاوت میان کاربرد کلمات و اصطلاحات و اسمها میان زبان فارسی ایرانیهای مترجم و زبان دری افغانهای مهاجر انقدر زیاد بود که آینده و سرنوشت افغانهای مهاجر، قبولی و یا رد تقاضای پناهندگی آنها، و یا در صدور حکم محاکم در موضوعات مربوط به حقوق جزا افغانهای مهاجر را در موقف مظلومانه و نامساعدی قرار میداد چون مترجمین ایرانی فارسی زبان با دری متداول در افغانستان آشنا نبودند. بنابر آن ایجاد کمسیون مستقل زبان دری که ترجمان های دری زبان افغان را به خدمت افغانهای مهاجر در استرالیا قرار دهد به تآیید ایرانیهای عضو کمسیون فارسی امری ناگذیر پذیرفته شد. صدها شخصی که امروزه در آسترالیا به ترجمانی دری / انگیسی مشغول اند به همین اساس جواز کار گرفته اند.
واقعیت عینی این است که معمولا ایرانیها از فهم صحبت افغانهای دری/ فارسی زبان عاجز اند مگر اینکه با افغانهای دری/فارسی زبانیکه نظر به معاشرت با ایرانیها خواسته یا ناخواسته لهجهٔ خودرا تعدیل میکنند روبرو باشند. من وقتی بمبئ بودم برای نیم ساعت با یک همصنفی ایرانی در حضور خانمش که تازه از ایران آمده بود فارسی صحبت کردم وقتی از هم جدا شدیم خانمش تعجب کرده بودکه شوهرش چه خوب اردو بلد شده است!
مسله این است که هرگاه مطبوعات، رادیو و تلوزیونهای امروز افغانستان را تعقیب کنید میبینید که متصدیان از ایران برگشته آنقدر استفاده از اصطلاحات تازه ساخته شده در ایران، که برای به اصطلاح عرب زدایی از زبان فارسی ابداع شده اند، استفاده میکنند که برای اکثریت دری زبانها یا فارسی زبانهای افغانستان غیر قابل فهم و ناراحت کننده است مانند تآکید بر اصطلاح معمول ایرانی دانشگاه در مقابل پوهنتون، حتی وقتی به پوهنتون کابل که اسمش چنین است، اشاره میکنند. من با استفاده از اسم دانشگاه هرات هیچ مشکلی ندارم چون نامش همین است و هرگاه در کابل یک موسسهٔ تعلیمات عالی تازه بسازند و انرا دانشگاه کابل بنامند باز هم با آن مشکلی ندارم. مشکل من استفاده از اصطلاحات ناآشنا برای افغانهای دری یا فارسی زبان است مانند پرونده، واژه، هواپیما، فرودگاه، چالش، دادگاه، دادستان، فراخوان، گزینه، خیابان، ارتش و صدها اصطلاح از این قبیل است.
موضوع مهم این است که آیا ما بگذاریم شیوهٔ گفتار و نگارش مروج در افغانستان خودرا آهسته آهسته در مقابل زبان فارسی مروج در ایران از دست دهیم یا شیوهٔ گفتار و نگارش مروج در افغانستان را که برای مردم عامهٔ ما قابل فهم است حفاظت نماییم. ایا ما حق نداریم بمثابهٔ یک کشور که در آن ملت افغانستان زندگی میکند هویت ملی خودرا با زبان خاص خود که برای ایرانیها در گفتار قابل فهم نیست به اسم باستانی اش دری بنامیم و لو که از لحاظ ریشه با فارسی یکی است؟ تعیین دری به عوض فارسی در قانون اساسی سال ۱۳۴۴ افغانستان به دلایل بسیار ارزشمند ملی صورت گرفت و خط فاصلی را که در عمل میان زبانهای مروج در ایران و افغانستان بود رسمیت بخشید.
یک مطلب مهم دیگر را باید در اینجا واضح نمایم. نویسنده گان چپی ما چه هواخواهان خط اتحاد شوروی سابق و چه هواخواهان ماوویزم چین از گذشته تا امروز دانش تیوریک و خبری خود از مجرای مطبوعات حزب تودهٔ ایران و مطبوعات احزاب ماووستی ایرانی دریافت میکردند و میکنند. بنابر آن واضح است که خواسته یا ناخواسته زبان رسمی گفتاری و نگارشی آنها از این مطبوعات متاثر شده و در اسناد حزبی، دولتی و حتی دستورالعمل هاییکه برای شیوهٔ املای دری نگاشته اند منعکس شده است.
No comments:
Post a Comment